محل تبلیغات شما
 شعری از صالح محمّد خلیق

غزنه آغشته‌ست با خون

آتش جنگ است در هر کوی و برزن شعله‌ور
غزنه باز افتاده در دست جهان‌سوزی دگر[1]

 

شهر غزنین نی همان است.»، آه تا ام‌روز هم
می‌سراید فرّخی با گریه و حسرت مگر؟ [2]

 

آی ای شهر دلیران،‌ زابلستان کهن!
کو کجا شد رستم دستان، کجا شد زال زر؟

 

نیست دیگر نسبتی با روم و چینش در بهی
ای سنایی، خیز و مُلک خویش را اکنون نگر[3]

 

 

غزنه آغشته‌ست با خون، غزنه از شیون پر است
چشم دنیا کور امّا، گوش دنیا نیز کر

 

باد نوروزی وزد کی باز در این دور و بر؟
باغ پیروزی» کی آرد باز این جا بار و بر؟[4]

 



[1]  ـ اشاره به یورش علاءالدّین جهان‌سوز به غزنه.

[2]  ـ اشاره به شعری که فرّخی سیستانی پس از ویرانی غزنه به دست علاءالدّین جهان‌سوز با این مطلع سروده بود:
شهر غزنین نه همان است که من دیدم پار/ چه فتاده‌ست که ام‌سال دگرگون شده کار؟

[3]  ـ اشاره به این بیت سنایی غزنوی است:
بس که شنیدی صفت روم و چین/ خیز و بیا ملک سنایی ببین (سنایی غزنوی).

[4]  ـ باغی که جای نشاط و و هم‌چنین پذیرایی رسمی غزنویان بوده‌است و آرام‌گاه سلطان محمود نیز بربنیاد وصیّت خودش در آن باغ است.

«والیان بلخ در نخستین سدۀ پس از بازستانی استقلال افغانستان» (1298 ـ 1398) اثر صالح‌محمد خلیق

«به رهگذار غچی‌ها» هژدهمین دفتر شعر صالح محمد خلیق، شاعر معاصر استان بلخ افغانستان

غزنه آغشته‌ست با خون، شعری از صالح محمّد خلیق

  ,غزنه , ـ ,اشاره ,باز ,آغشته‌ست ,آغشته‌ست با ,اشاره به , ـ اشاره ,غزنه آغشته‌ست ,روم و

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ساتیر آرش اشاداد